راه ما از شما جدا شده است حر که وارونه و رها شده است از جراحت پریم یا مولا خون دل میخوریم یا مولا چه قسم ها که نا بجا خوردیم و نفهمیدیم از کجا خوردیم عشق ها عشق های پوشالی وعده ها وعده های تو خالی ناله ساز را نمیفهمیم شور آواز را نمیفهمیم آنکه پایش به جبهه جا مانده است چند سالیست بی عصا مانده است از پس انداز چند ساله در کفش همین چند پینه جا مانده است در همین شهر در کنار شما یک نفر در معاش وا مانده است چقدر راه تا خدا مانده است چقدر راه تا خدا مانده است
شاعر:خلیل جوادی
علی
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ
سلام ...امید وارم موفق باشید وبلاگ جالبی بود ....به ما هم سر بزن
ممنون عزیزم..............وب لاگ شما هم خیلی با حاله
مخصوصا من با اسمش خیلی حال می کنم
پیروز باشی
سلام
شعر قشنگی بود
لذت بردم
موفق باشید
یاحق
سلام هم این مطلب وهم مطلب قبلی تون زیبا وپرمعنا بود التماس دعا
سلام وب خوبی داری موفق باشی
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریت از ان ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکن دریا به خون پروا کن ای دوست
سلام جالب.../من هم به روزم/تا بعد
سلام عزیزم به روز شدم اگر یک سر بزنی خیلی خوشحال میشم عزیزم.قربونت برم منتظرت هستم.فعلا...
سلام
شعر زیبایی بود
موفق باشی
راستی علی کشته مرده هم کم نداری ها!
سلام برای اولین بار
سلام علی جان وبلاگت عالیه...راستی لینکیدمت...موفق باشی...
سلام ....من به روزم و.../تا بعد